روانشناسی‌ مدرن‌ بیانگر این‌ است‌ که‌ تأثیری‌ که‌ تصویر دارد هیچ‌ کلامی‌ ندارد.از این رو در عصر ارتباطات هر فرد یا هر حکومتی که قدرتمندتر باشد ،باید از دنیای تصویر و رسانه های تصویری بیشترین بهره برداری را نماید. جهان امروز، جهان تصویر است و عمده‏ترین مصداق این تصویر، سینماست.


کار تصویر و سینما درگیر کردن‌ احساسات‌ و افکار است‌. فیلمهای‌ هدفمند فکر‌ و احساس‌ را با هم درگیر میکند و‌ جمع‌ آنها سینما را می‌سازد. واقعیت‌ مسأله‌ این‌ است‌ که‌ غرب‌ به‌ اهمیت‌، قدرت‌ و تاکتیک‌ تصویر پی‌ برده‌ است‌ و از آن‌ در قالب‌ سینما دارد استفاده‌ می‌کند.و از این طریق کوشش می کنند مفاهیم مورد نظر خود را در ذهن مخاطبان نهادینه کنند.

هالیوود به‌عنوان‌ مرکز فیلمسازی‌ آمریکا،‌ در سال‌ 700 فیلم‌ تولید می‌کند و نزدیک‌ به‌ 78% سینماها و تلویزیونهای‌ جهان‌ از آن‌ تغذیه‌ می‌شوند. این در حالی است که در آمریکا بیش از 60 درصد پرفروش‌ترین فیلم‌های هالیوود در خصوص آخرالزمان است. صهیونیست مؤسسان اصلی سینمای هالیوود هستند. نفوذ صهیونیست های مهاجر به عرصه سینمای آمریکا، با استفاده ی ابزاری از زنان، موضوعات غیراخلاقی، خشونت و ترویج خرافات و جادو در فیلم های تولیدی باعث گردید تهیه کنندگان یهودی حاکم مطلق سینمای آمریکا گردند. در سینمای غرب یک فیلم را حداقل 200 انسان متخصص در طول دو سال می‌سازند ، بنابراین حق ماست که بعد از دیدن آن ببینیم فیلم با ما چه کرده است.


 اگر به مطالب قبل، تاکید قرآن بر اینکه :« به راستی بدترین دشمنان مومنان یهوداست.»(1) را اضافه کنیم حساسیت ما بیشتر می شود.


واقعیت‌ قضیه‌ این‌ است‌ که‌ بحث‌ موعودگرایی‌ در غرب‌ خیلی‌ جدّی‌ است‌ و به‌عبارتی‌ جدی‌تر از فضای‌ ما و علتش‌ هم‌ این‌ است‌ که‌ ما با مسأله‌ انتظار،در بُعد مذهبی‌ و دینی‌ خودمان‌ روبرو می‌شویم‌، حضرت‌ امام‌ زمان‌، علیه‌السلام‌، در قلمرو دینی‌ ما حضور دارد.‌ در تمامی‌ ابعاد سیاسی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ شیعة‌ ناب‌ حضور دارد ولی‌ در ذهن‌ مردم عادی‌ فقط در‌ بعد مذهبی‌ مطرح‌ است‌.ولی در بُعد سیاسی‌ و اجتماعی‌ و علمی‌ دیگر مطرح‌ نیست‌. امّا در غرب‌ بحث‌ موعود ‌نگری‌ در تمامی‌ ابعاد فوق‌العاده‌ جدّی‌ است‌ به‌همین‌ دلیل‌ متفکران‌ غربی بخش‌ مهمی‌ از افکارشان‌ را صرف‌ این‌ می‌کنند. در آمریکا حلقه‌های آخرالزمان شناسی با رویکرد دینی،از کشور ما هم قدیمی تر است، و جلسات مختلف و متنوعی با استفاده از مبانی انجیل و تورات انجام می‌دهند که حتی خرید این سخنرانی‌ها توسط ایران قابل انجام نیست.



بحث مهدویت ستیزی در سینمای هالیوودی از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد شدت گرفت.به این صورت که (باور انتظار مسلمانان) هدف قرار می گرفت نه بحث (منجی آخرالزمان) -زیرا بحث منجی آخرالزمان در همه ی ادیان تقریبا مشترک وانکار ناپذیراست -و به جای آن باور انتظار آخرالزمانی تورات و انجیل در سینمای هالیوودی عرضه شد. بعد از سال 2000 ، سیر تبلیغاتی هالیوود، مدل جدیدی به خود گرفت و آمریکا طبق نظریه دهکده جهانی (یعنی جهان مانند یک دهکده است وفقط یک ارباب می خواهد که همه باید از او اطاعت کنند و آن ارباب آمریکا است) برآن شد که خود را در افکار عمومی، به نوعی نجات دهنده زمین، مسیح آخرالزمان و نجات بخش عنوان کند.لذا سیاستهای جدیدی برای هالیوود در نظر گرفته شد. براساس آن، هالیوود باید دو هدف را دنبال می کرد.


یکی اینکه تصویری از شیطان ارائه دهد که برای نابودی کل جهان و تمامی اهل زمین خطر آفرین است. در این فیلم ها به نوعی «ضد مسیح» را همان «منجی مسلمانان» نشان می دهند. دیگر آنکه دربرابر این شیطان، می بایست یک ناجی را معرفی نماید. در فیلمهای هالیوود، این نجات دهنده زمین که به نوعی پدر معنوی انسانها نیز معرفی می شود، یک آمریکایی یا یک یهودی است. آمریکا با نشان دادن آینده تاریک و خونین بشر در فیلم‏هاى خود، سعى دارد خود را منجى آینده بشریت معرفى کند .


آنها می خواهند آخرالزمان را به این شکل به جهان نشان دهند که :"نبرد خیر و شر در جغرافیای خاصی از زمین به وقوع خواهد پیوست. وسعت فاجعه آنقدر است که انسان ها از مقابله با آن ناتوانند و ناامیدانه به هوشمندترین و شجاع ترین نژاد بشری یعنی آمریکایی ها پناه  میبرند. آن دسته از فیلم های هالیوودی که چنین خرافه ای را پرورش داده اند، با پرداختن به موضوع آخرالزمان و ترسیم مغرضانه ازپیروان شیطان ، کشورهای مشرق زمین و اسلامی را به عنوان دشمن معرفی می کنند یعنی شیطان از کشورهای اسلامی برمی خیزد و نیمه غربی عالم را مورد تاخت و تاز قرار می دهد."


در سال‌ 2000 در هالیوود فیلمی‌ اکران شد‌ با عنوان‌ ماتریکس‌ (Matrix) . این‌ فیلم‌ فروش‌ و استقبال‌ غیرمنتظره‌ای‌ داشت‌. در این فیلم، آینده جهان، در گروی ظهور مسیح قوم یهود است. او به جای اینکه یک پیامبر الهی باشد یک تکنیسین کامپیوتری است. وی هیچ اعتقادی به دین و خدا ندارد و تنها با اتکاء به اراده بشری خویش جهان را نجات می دهد. فیلم ماتریکس با هزینه میلیاردها دلار توسط هالیوود ساخته و برنده 4 جایزه اسکار شد. دراین فیلم، نقش صهیونیستها در جهان، محوری و نجات دهنده ترسیم می شود.


در این‌ فیلم‌ هویت‌ انسان‌ آینده‌ که‌ به‌ ماشین‌ تبدیل‌ شده‌ زیر سؤال‌ می‌رود. امّا نجاتی‌ که‌ برای‌ فرار از این‌ بحران‌ ذکر می‌شود شهری‌ است‌ به‌اسم‌  Zion  (صهیون‌) یعنی‌ شما در این‌ فیلم‌ پنج‌، شش‌ بار کلمه‌ صهیون‌ را می‌شنوید با اصطلاح‌ لاتین‌ آن‌ و با چهرة‌ شهر منجی‌. یعنی‌ تصویری‌ که‌ ارائه‌ می‌شود این‌ است‌ که‌ فقط‌ یکجاست‌ که‌ در آنجا می‌توانید نجات‌ پیدا کنید، آن‌  Zion است‌.


در یکی دیگر از محصولات هالیوود، با نام "آرماگدون " که به مسیح و منجی اشاره دارد، تکنیسین ها و کمپانی های نفتی آمریکا به نجات زمین می آیند و کشورهای اسلامی در اوج عقب ماندگی، چشم انتظار کمک ایالات متحده هستند.


درفیلم "پیشگویی‌های نوسترا داموس" یا "مردی که فردا را دید"،«اورسون ولز» کارگردان یهودی به عنوان گوینده مطالب نادرستی را القا می‌کند. در این فیلم کسی که نام آخرین پیامبر را برخود دارد و مسلمان است، خطرناک معرفی می‌شود و به حدی کشتار می کند و برخوردی وحشیانه با افراد دارد که عملا هر کسی از او منتفر خواهد شد. لباس او عربی است و دستاری بر سر دارد! پیام کلّی فیلم آن است که این رهبر مسلمانان، فرد محبوبی نخواهد بود و بالاخره توسط غرب شکست خواهد خورد. بعد، برای تأکید اینکه مسلمانان باعث تهدید جهان‌اند؛ به صراحت مطرح می‌کند: « میلیون‌ها مسلمان در خاورمیانه وجود دارند که ثروت عظیمی از گاز و نفت و ذخایر طبیعی را در اختیار دارند و اخیراً به ارزش های اسلامی خود پی برده‌اند که برای صلح جهانی خطرناکند».


بعد از کنفرانس تل آویو(مرکز اسرائیل) یک بازی کامپیوتری به نام “یا مهدی” ساخته شد که‌ اسم‌ اصلی‌اش‌  Persian Gulf inferno‎  (جهنم‌ خلیج‌ فارس‌) است‌. » که کودک به جای قهرمان‌بازی، که فردی است آمریکایی، قرار می‌گیرد و باید با کشتن مسلمانان که با صدای نفرت‌آوری «الله اکبر» و «یا مهدی» می‌گویند، امتیاز به دست آورد و در نهایت، به مراحل بالاتر می‌رود و الا با غفلت از آنان، کشته شده و امتیاز از دست داده و یا از بازی اخراج می‌گردد. بنابر. بدین ترتیب قضیه کودک چنان می‌شود“شرطی” می شود که با شنیدن «الله اکبر» و «یا مهدی»تیراندازی می‌کند و... بالاخره در روح کودک، بذر نفرت، از این دو واژه کاشته می‌شود تا روزی استکبار بتواند از محصول آن فایده برد.


همچنین با ساخت صد ها فیلم سینمایی و ویدئویی با موضوعاتی چون آرماگدون، ظهور مسیح به عنوان منجی موعود آخرالزمان وحوادث و رویدادهای آن در قالب برنامه های نمایشی و مستند ساخته و پخش شده است که اهداف هالیوود از ساخت چنین مجموعه هایی، مقابله با آموزه های آخرالزمانی اسلام و بدنام کردن موعود مسلمانان است. در این زمینه می توان به فیلم هایی نظیر "درو کردن " ، "کیفرهای گناه " ، " جانور " و" غیرمقدس " "روز استقلال"اشاره کرد که همگی درباره وضع آخرالزمان، ناجی یا موجودات شریری هستند که می خواهند جهان را تسخیر و انسان ها را نابود کنند.


آنچه در بسیاری از فیلم‌های مهم، استراتژیک و آخرالزمانی هالیوود بیش از پیش به چشم می‌خورد معرفی موعود و منجی به عنوان یک فرد عادی و حتی انسانی پست و پست فطرت از درون جامع غربی است که تنها ویژگی او نترسی، باور به توانستن، ایمان به قدرت درون است. گاه هالیوود پستی را به نهایت می‌رساند و شخصیت منجی آخرالزمان را فردی معرفی می‌کند که حتی ریشه و عامل تولد او  مطابق هیچ دین و آئینی، قانونی و شرعی نیست.
از جمله فیلم‌هایی که در آن منجی از راه نامشروع متولد می‌شود می‌توان به فیلم «پرسیوس» «لژیون»،«2012» (Doomsday،روز قیامت) و ... اشاره کرد


 


در مجموع می توان گفت سینمای هالیوود به شیوه های زیردرصدداسلام ستیزی وموعود ستیزی برآمده است :


-نشان دادن یک آمریکایی یا یک یهودی به عنوان منجی آخرالزمان


-نشان دادن مسلمانان به عنوان ضد مسیح وضد منجی آنها


- القای غلبه نهایی تمدن غرب ومنجی غربی و شکست حتمی مسلمانان


-اهریمی نشان دادن تصویر مسلمانان
- تهاجم فرهنگی و مقابله با مسلمانان از طریق ترویج ارزش های مادی گرایانه مانند انحرافات جنسی، خشونت و جادوگری
- ترسیم ضد بودن اسلام با تکنولوژی وپیشرفت
- برتر جلوه دادن یهودیان و قوانین آن ها در همه عرصه ها و تحقیر اسلام و مسیحیت



به نقل از سایت http://www.jc313.ir